یاشاریاشار، تا این لحظه: 17 سال و 17 روز سن داره

یاشار

میجان

روز جمعه رفتیم روستای میجان پیش بابابزرگ ( بابای مامان ) . خیلی خوش گذشت . خاله سارا و خاله خدیج میخوان بیان اینجا خونه ویلایی بسازن . متاسفانه چون من زیاد اهل عکاسی نیستم باز هم یادم رفت دوربین ببرم اما با دوربین آقا مسعود ( شوهر خاله سارا ) چندتا عکس ازت گرفتم که اگه یادم موند ازش می گیرم و می ذارمشون .
26 ارديبهشت 1391

جشن پایان سال

عصر سه شنبه جشن پایان سال مهد کودکت ( مهد روش نو ) توی تالار جام جم بود . متاسفانه یادم رفت دوربین ببرم اما بعدا عکسات رو از خانم حیدری ( مسئول مهد کودکت ) می گیرم و می ذارم . البته جشن پایان سالی که پارسال برگزار کردن بسیار مفصل تر و با شکوه تر بود اما خیلی طول کشید . انشاءالله مهر امسال میری پیش دبستانی . دیروز دستتو باچاقو یه کوچولو بریدی خیلی از دیدن خونت وحشت کرده بودی ولی من خیلی با ارامش برخورد کردم و گفتم چیزی نیست مامان گلی.  یه چسب روش زدم و گفتم خیلی زود خوب میشه . دیشب بجای اینکه بگی مامان دستم ایشالا کی خوب می شه می گفتی مامان دستم خدارو شکر کی خوب می شه؟
21 ارديبهشت 1391

خواب ناز کودکی

اینجا رفته بودیم بندرعباس یادم نیست چند ماهه بودی ولی هنوز یه سالت نشده بود سوار لنچ داشتیم می رفتیم قشم و تو روی پای مامان خوابیده بودی . این عکس رو خاله طلا ازت گرفت . ببین چقدر ناز خوابیدی قربونت برم : بقیه عکسها در ادامه مطلب   اینجا هم داری به دریا نگاه می کنی توی دستای بابا : اینجا توی راه رفتن به بندر عباسیم و تو داری بستنی می خوری ( خیلی بستنی دوست داری )   ...
19 ارديبهشت 1391

تشویق و تنبیه

چند تا سی دی آموزشی در مورد تربیت فرزندان خریدم جالبه که بعد از اینکه مطلب تنبیه را نوشتم اونجا هم راجع به تشویق و تنبیه صحبت می کرد و من کلی چیز یاد گرفتم . از دید روانشناسان دو نوع تشویق داریم : تشویق مثبت و تشویق منفی تشویق مثبت یعنی اضافه کردن یه چیز خوب به مجموعه یعنی مثلا فرزندمون یه کار خوب می کنه و ما بهش جایزه می دیم یا از او در مقابل جمع تعریف می کنیم. تشویق منفی یعنی کم کردن یه چیز بد از مجموعه یعنی مثلا فرزندمون یه امتحان سخت داره و ما بهش میگیم چون امتحان داری امروز لازم نیست اتاقتو مرتب کنی . اما این تشویق تحت شرایط خاص انجام میشه و نباید زیاد تکرار بشه همینطور دو نوع تنبیه داریم : تنبیه مثبت و تنبیه منفی تنبیه مثب...
19 ارديبهشت 1391

تنبیه ( به معنای آگاهانیدن و بیدار کردن )

پنج شنبه شب هفته قبل وقتی می خواستیم از خونه خاله سارا برگردیم طبق معمول همیشه دوست نداشتی بیای (البته شاید حق داری چون اونجا با آرش و ایلیا ( پسر خاله هات ) بازی می کنی ولی خونه تنهایی ) کلی گریه کردی مقاومت کردی و حتی حرف بد زدی خیلی ناراحت و عصبانی شدم و بهت گفتم تا چند روز تنبیهی و خونه خاله سارا نمیارمت . البته نذاشتم توی مدت تنبیه بهت بد بگذره روز جمعه رفتیم دلفارد ( روستای بسیار زیبای نزدیک شهرمان جیرفت که بابانجاتی اونجا خونه داره و اگه خدا بخواد خودمون هم می خوایم یه سویت کوچولو اونجا بسازیم ) عصر شنبه هم به خاله سارا گفتم با بچه ها یه ساعتی بیان اونجا ( آخه بیشتر ما می ریم چون آرش کلاس اوله و عصرها باید مشقهاش رو بنویسه ) و دیروز ع...
18 ارديبهشت 1391

همراه با بابا مهدی

دیروز عصر به بابات گفتم از این به بعد یاشار یک روز با من و یک روز با تو باشه . گفتم از بس یاشار همیشه با من بوده خیلی روش حساس شدم خیلی وسواسی شدم و اینقدر به هم وابسته شدیم که اگه خودش هم بخواد مستقل بشه من نمی ذارم ضمن اینکه باید با تو هم باشه و هم اینکه من خسته می شم . بالاخره دیروز عصر با بابات رفتی بیرون . رفته بودین تربیت بدنی بعدش پارک و آخرش رفته بودین خونه بابا نجاتی ( بابای بابا مهدی ) از باغچه خونشون سبزی چیده بودین وقتی اومدی خونه حسابی خسته بودی برعکس بقیه شبها که نمیخواستی زود بخوابی گفتی خوابم میاد منم خیلی سرحال تر بودم و بیشتر از همیشه حوصله ات را داشتم . دیروز عصر من رفتم خونه یکی از همکارام وقتی می رفتم بابات گفت...
13 ارديبهشت 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاشار می باشد